سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلیمان میان پادشاهی و مال و دانش مخیّر شد، پس دانش را برگزید و با این انتخابش ، دانش و مال و پادشاهی به او بخشیده شد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عشق اسمانی
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
به نا م او ...

نازگل :: یکشنبه 87/1/25 ساعت 7:39 عصر

 

...هوالحق...

...باز هم عطر نم و کاهگل می پیچد توی ذهنم و من دوباره قدم به ان کوچه ابی میگذارم .

همان کوچه ای که انتهایش یه دریچه سبز بود ...!!!

...پر از نور ...

از خم کوچه که میگذرم بوی گلاب و نور شمع همه جا را پر کرده...

من هم دیشب همه شمعها و اشکهایم را نذر  کردم

 دستهایم را دور میله های اهنی سقاخانه قلاب میکنم ...

ان طرف طر کبوتران فوج فوج تا دل اسمان پرواز میکنند ........

 من هم دلم را پرواز میدهم وزیر لب امن یجیب میخوانم ............                             


   ¤ خدایا اجازه میدهی به حریمت دخیل ببندم ........................؟

                            

 

 

سپیده عشق...

سپیده عشق ای سپیده ی صبح گل بهار عشقم با تو شکفته شد

با تو در راه زندگی کتاب بسته ی عشق باز و خونده شد

وای که چه شیرین بود عشق و یگانگیت چقدر زود گذشت روز های آشقی

دلمون پر شادی بود پر از مهر و وفا تو با قلبی پاک دور از غم دنیا

قدر تو ندونستم قلب تو شکستم سپیده منو ببخش میتونم به تو برگردم

از رفتن تو روز ها می گذرد عشق تو عزیز از یاد نمی رود

بوسیدن اون لبهای آتشین افسوس که دگر تکرار نمی شود

وای که چه شیرین بود عشق و یگانگیت چقدر زود گذشت روز های آشقی

دلمون پر شادی بود پر از مهر و وفا تو با قلبی پاک دور از غم دنیا

 

یادمان باشد که اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم

 

از دل تا قلم راه زیادی است . حرفی که از دلم بیرون می آید و تا بدست قلم در صفحه خاطراتم نوشته شود هزاران بار عوض می شود .
کاش می شد همان درد دلها را نوشت تا همه بدانند در درون قلب کوچکم چه می گذرد.

 

  در زمانی که وفا قصهء برفِ  تابستان  است

 و صداقت گل نایابی است

 و در آیینهء چشمان شقایقها نیز

 عابر ظالم و بی عاطفه غم جاریست

به چه کس باید گفت

با تو  خوشبخت ترین انسانم!!!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فراموشی...

شبی به خواب می روی و دیگر

هیچ کس از خواب بیدارت نخواهد کرد

این سطرهایی که گفتم معنای مرگ نیست مرگ ماجرای قشنگی ست .

رودخانه ای ست که رویاهایش را به دریا می ریزد .

و ماهیانش را

و رازها و اوازهایش را

ان سطرهایی که گفتم معنای موی سپیدی ست بر پیشانی بلند رویاها

مردابی دور مانده ازز تمام دریاها

معنای عادت است و فراموشی

یعنی که زنده ای

ولی خاموشی

گوش کن ........... به نتهایی که پشت پنجره می خورند . با ....... را ........

باران باش

کسی به باران عادت نمی کند

هر بار  که بیاید

خیس می شوی . و دوباره از یاد می روی ...


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

به نا م او ...

About Us!
عشق اسمانی
نازگل
Link to Us!

عشق اسمانی

Hit
مجوع بازدیدها: 1064 بازدید

امروز: 0 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Submit mail