
سپیده عشق ای سپیده ی صبح گل بهار عشقم با تو شکفته شد
با تو در راه زندگی کتاب بسته ی عشق باز و خونده شد
وای که چه شیرین بود عشق و یگانگیت چقدر زود گذشت روز های آشقی
دلمون پر شادی بود پر از مهر و وفا تو با قلبی پاک دور از غم دنیا
قدر تو ندونستم قلب تو شکستم سپیده منو ببخش میتونم به تو برگردم
از رفتن تو روز ها می گذرد عشق تو عزیز از یاد نمی رود
بوسیدن اون لبهای آتشین افسوس که دگر تکرار نمی شود
وای که چه شیرین بود عشق و یگانگیت چقدر زود گذشت روز های آشقی
دلمون پر شادی بود پر از مهر و وفا تو با قلبی پاک دور از غم دنیا

از دل تا قلم راه زیادی است . حرفی که از دلم بیرون می آید و تا بدست قلم در صفحه خاطراتم نوشته شود هزاران بار عوض می شود .
کاش می شد همان درد دلها را نوشت تا همه بدانند در درون قلب کوچکم چه می گذرد.
در زمانی که وفا قصهء برفِ تابستان است
و صداقت گل نایابی است
و در آیینهء چشمان شقایقها نیز
عابر ظالم و بی عاطفه غم جاریست
به چه کس باید گفت
با تو خوشبخت ترین انسانم!!!!!
